انواع مدلهای نوآوری و فرآیند تکامل آن
فرايند نوآوري تکنولوژيک، فرايند تبديل ايده جديد به کالا. (محصول، خدمت) و يا فرايند جديد يا کاملاً توسعه يافته است. به گفته فريمن ، نوآوري مجموعهاي از عمليات فني، صنعتي و تجاري است. بنابراين به سادگي نميتوان آن را به قالبهاي خطي ساده تعريف كرد. اما تا قبل از دهه 80 مدلهاي ارائه شده براي فرايند نوآوري مبتني بر فرايند خطي ساده تصور ميشدند که با تحقيقات پايه، شروع و منجر به خلق ايده و در نهايت توليدکالا يا فرايند جديد ميشوند. اما با تحقيقات وسيعتر و بررسي موشکافانه رفتارهاي فرايند نوآوري در شرايط مختلف، پيچيدگيهايي مشاهده شد که ديگر نميشد آنها را در يک فرايند خطي خلاصه كرد. بنابراين فرايندهاي غيرخطي مورد ارزيابي قرار گرفتند و محققان مختلفي سعي در شناخت فرايندهاي نوآوري كردند.این فرآیندها در شش مرحله تکامل یافته اند که در قالب مدلهای نوآوری ارائه میشوند (نیلیآرام،1377).
جدول : توسعه مدلهای نوآوری(پریز و لو، 2008)
مدل
|
مرحله ایجاد
|
مشخصات
|
مدل فشار علم
|
اول
|
مدل خطی ساده، تمرکز بر تحقیق و توسعه و علوم
|
مدل کشش بازار
|
دوم
|
مدل خطی ساده، تمرکز بر بازاریابی، بازار منبع اصلی ایدههای جدید برای واحد تحقیق و توسعه است.
|
مدل تعاملی
|
سوم
|
ترکیبی از دو مدل قبلی، تأکید بر ادغام تحقیق و توسعه و بازاریابی
|
مدل زنجیره ارزش
|
چهارم
|
مدل غیر خطی شامل تحقیق و توسعه و تحقیقات بازاریابی
|
مدل شبکه ای
|
پنجم
|
تأکید بر انباشت دانش و پیوندهای خارجی، ادغام سیستمها و شبکه گسترده
|
مدل نوآوری باز
|
ششم
|
استفاده از ایدههای خارجی و داخلی برای توسعه بازار، تمرکز بر نوآوری در فناوری
|
1-3-2- مدل فشار علم
در طي سالهاي 1960 – 1950 فرايند نوآوري بر اساس يک مدل خطي تعريف مي شد. در اين مدل ساده فرض ميشود که نوآوري با تحقيق علمي جديدي شروع ميشود و در مراحل بعد به توسعه محصول، توليد و بازاريابي ميرسد و در خاتمه، کالا، خدمت يا فرايند جديد با موفقيت به فروش خواهد رسيد. بر طبق اين مدل بيان ميشود که براي ايجاد بازار پيشرو، بايد تحقيقات علمي را بهبود و توسعه داد و تاکيد بر روي تحقيق و توسعه است و نياز بازار هم بر روي فعاليتهاي تحقيق و توسعه تعريف شده است و ماهيتي مستقل ندارد؛ يعني رمز موفقيت نوآوري طبق اين مدل، سرمايهگذاريهاي کلان در تحقيق و توسعه است. در اين مدل هيچ پسخورد بين مراحل در نظر گرفته نشده است.
2-3-2- مدل کشش بازار
از اوايل 1960، دومين مدل خطي نوآوري با توجه به ديدگاههاي اقتصادي شکل گرفت. در اين مدل نوآوريها نتيجه تقاضا و نياز بازارها بودند و تقاضاي بازار مستقيما باعث ايجاد نياز جديد توسعه تکنولوژي شرکتها ميشد. در اين مدل بيشتر نوآوريها حاصل کار واحدهايي است که به طور مستقيم با مشتري در ارتباطاند، چون که اين واحدها، نياز و خواسته مشتري را بهتر مي شناسند و محل سرمايهگذاريها را بهتر تشخيص ميدهند. در اين مدل، بازار تعيين ميکند که در چه پروژه هاي تحقيق و توسعه سرمايه گذاري شود و تأکید بر روي بازار و نياز مشتري است.
3-3-2- مدل تعاملی
بسياري از محققان با بررسي دو مدل خطي ساده فوق به اين نتيجه رسيدند که فرايند نوآوري را نميتوان در قالب مدلهاي خطي به طور شفاف بيان کرد. بلکه گاهي اوقات تحقيقات علمي باعث توليدات جديد در بازار ميشود و گاهي نيز نياز بازار واحد تحقيقات را وادار به نوآوري ميکند. در واقع هدف مدل سوم نشان دادن توالي عمليات در نوآوري و وجود پس خورد بين واحد تحقيق و توسعه و بازار بوده است. يعني گاهي اوقات و در برخي از صنايع، تقاضاي بازار بر بخش تحقيق و توسعه فشار وارد ميکند تا تحقيقات علمي جديدي انجام دهد و گاهي اوقات نوآوري نتيجه فعاليتهاي مستقل تحقيق و توسعه بوده است.
4-3-2- مدل زنجيره ارزش
شايد بهترين مدل غيرخطي که عناصر مختلف فرايند نوآوري را توضيح ميدهد، مدل روزنبرگ - کلاين می باشد. اين مدل فرايند نوآوري را در چهار مرحله خلاصه کرده است.
1- شناخت پتانسيل و نياز بازار کار
2- ابداع کردن يا ايجاد طرح تحليلي براي توليد محصول جديد
3- طراحي با جزئيات، تست کردن طرحها و طراحي مجدد
4- توليد
بنابراين عمده ترين فعاليتهاي موثر بر فرايند نوآوري طبق اين مدل عبارتند از:
1- تحقيق و توسعه؛
2- تجهيز و مهندسي صنايع؛
3- راه اندازي توليد و کارهاي قبل از توليد؛
4- بازاريابي محصولات جديد؛
5- کسب تکنولوژي هاي غيرفيزيکي و فيزيکي؛
6- طراحي. (جهانگرد، 1382)
5-3-2- مدل يکپارچه و شبکهاي
اما مدل سوم هم جوابگوي بسياري از نوآوريها در سطح شرکتها نبود. بنابراين مدلهاي نسل چهارم و پنجم با فاصله زماني کوتاهي از هم شکل گرفتند که در مدلهاي جديد، به پس خورد در بين مراحل توجه بيشتري مبذول شده است. در نسل چهارم به توسعه موازي هر مرحله در کنار يکپارچگيهاي افقي توجه شده است، بر روي مشتري و نياز مشتري تمرکز بيشتري وجود دارد و منابع تامينکنندگان هم بخشي از منابع شرکتها در نظرگرفته شده است. در اين مدل تاکيد برروي تحقيق و توسعه وساخت و توليد است. (طراحيهاي قابل توليد) در مدل نسل پنجم بيشتر هدف يکپارچه کردن استراتژيهاي توسعه در بين شرکتهاي مختلف داخلي و خارجي شرکتها بوده است. به طوري که ذينفعان يک کالا يا خدمت، داراي استراتژيهاي نزديک به هم باشند. با استفاده از تکنيکهاي شرکتي جديد مثل توسعه به طور موازي به جاي توسعه متوالي به سمت شرکتهايي با ديدگاه فرايندي، ميتوان به اين ديدگاه جديد نوآوري دست يافت. تاکيد اين مدل بر روي انعطافپذيري شرکت در برابر تغييرات و سرعت در توسعه است و تمرکز بيشتر بر روي کيفيت است تا قيمت تمام شده است.
6-3-2- مدل نوآوری باز
یکی از مدلهای جدید برای نوآوری، مدل نوآوری باز است (بیگلردی و دورمیو ، 2012). نوآوری باز، را میتوان، استفاده هدفمند از دانش دانست، که موجب تسریع نوآوری داخلی و گسترش بازار با استفاده از نوآوری خارجی و داخلی تعریف کرد.
در مرکز مدل نوآوری باز و مفاهیم مشابه دیگر از نوآوری، چگونگی استفاده شرکتها از ایدهها و دانش بازیگران خارجی در فرایندهای نوآوریشان قرار دارد. نوآوری باز به عنوان مدلی ظاهر گردیده که در آن شرکتها ایدهها و فناوریهای داخلی و خارجیشان را تجاریسازی میکنند و از هر دو منبع داخلی و خارجی بهره میبرند. در فرایند نوآوری باز، پروژهها میتوانند از منابع داخلی و خارجی تأمین شوند و فناوری جدید میتواند در مراحل مختلف وارد شود (تابیاس و همکاران، 2009).